کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مبعث پیامبر اکرم صل الله علیه و آله ؛ مدافعان حرم

شاعر : سید رضا مؤیّد     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

دمید ماه رجب رویتـش مبارک باد            به دوستان خـدا نعـمتش مبارک باد

نـزول بارقـۀ رحـمـتش مبـارک باد            محـمـد آمده و بـعـثـتـش مبارک باد


که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را

که هجرتش برکت بود حق پرستی را

سپـیـده دم ز حـرا آفـتـاب برخـیـزد            فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد

ز صخره صخرۀ آن عطرناب برخیزد            سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد

امین مکـه رهایی ز مستـیـش بدهـد

نـویـد مذهب یـکـتا پرستـیـش بدهـد

الا چو کعبه سرافـراز ای ابوطالب            به شکر سفره بیـانداز ای ابوطالب

به نظم شهـر بـپـرداز ای ابـوطالب            به خیل طایـفه کن ناز ای ابوطالب

که پروریدۀ دستت پیامبر شده است

یتـیم مکه بر مکـیـان پدر شده است

بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه            رسیده است و به راز پیمبری آگـاه

دهند تهـنیـتش زآنچه بگذرد در راه            به این ندا که محمد تویی رسول الله

بشارتی که عـمـو زادۀ خـدیجه دهد

امـیــد بــر دل آزادۀ خـدیـجـه دهــد

نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت            برای خسته دلان مژده رهایی داشت

به درد مردم محروم آشنایی داشت            که در جهان عرب اینهمه فدایی داشت

خلوص وصبرو رضا را زبس به کارگرفت

به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت

خـلیل نیست ولی برخـلیـل نـاز کند            به روی عـالم درهای عـلـم باز کند

کـلیـم پیش رخـش سجدۀ نـیـاز کـند            مسیح پشت سر مهـدیش نـمـاز کـند

نـظـر ز آمـدن انــبـیـاء والا اوسـت

بزرگ معجزۀ نون والقـلم با اوست

کسی که عـالم ایجاد بی‌قـرارش بود            جـوامع بـشریت در انـتـظارش بود

رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود            چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود

محـمد آمد و آورد هرچه خوبی بود

کتاب او در حکمت به روی خلق گشود

کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش            که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش

کجاست منطق بوذر عـلیه عثمانش            که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش

اگر به راه بـزرگـان دین برآمـده‌ایم

به کـاخ های مجـلـل چرا در آمده‌ایم

مدیـنه از تو به بیت الحـرام می‌نازد            حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد

خـدا ز بـنـدگـیـت بر انـام مـی‌نـازد            عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد

ولی دریغ که این افتخار پوشالی است

تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است

ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کنند            گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کنند

به مسلمین یمن صبح و شام حمله کنند            بعید نیست به بیت الحرام حمله کنند

خدای قدرت خود را کشیده بر رخشان

مدافـعـان حـرم می‌دهـند پـاسخـشان

مـدافـعـان حـرم بـاور عـلـی دارنـد            به پیش دیدۀ خود خـیـبرعـلی دارند

جهاد نامـه‌ای از دخـتر عـلی دارند            امید مرحمت از هـمسر عـلی دارند

قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند

مدافــعان حـرم زینبی تر از همه‌اند

: امتیاز

عید مبعث پیامبر اکرم صل الله علیه و آله

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مخمس

جـلـوه‌ای از رخ معـشوق به ما تابـیده            نوری از جنس خدا در همه جا تابیده

مکّه روشن شده، خورشید حـرا تابیده            ای خـدیجـه پـدر فـاطمه آمد، صلوات


دست پُـر آمده امـروز محـمد صلوات

آمد از سمت حرا، نور نبوّت به جبین            آمد از سمت حرا، قـاری قـرآن مبـین

آمد از سمت حـرا، مرد پـیام آور دین            او که مسرور می‌آید، شده پیغـمبرمان

أشـهَـدُ أَنَّ مـحـمـد شده پـیـغـمـبـرمـان

او که از روز نخستین و ازل احمد شد            او که در غار حـرا، مـنتخب ایزد شد

شد حرا میکده‌اش، مستِ می سرمد شد            جبـرئیـل آمده و جام نـبـوّت در دست

تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست

نزد او چهرۀ ابلیس حضیض است چقدر            وحی از غنچۀ لبهاش لذیذ است چقدر

این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر            خاص بوده که به او سورۀ کوثر دادند

خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند

او رسول است و شده حرف حسابش قرآن            هدیه‌اش بر همه توحید پرستان، ایمان

آمـده تـا که بـسـازد ز گِـل مـا انـسـان            مـا اگـر مـاه خـدا، مـاه مـحـرم داریـم

از سـر سـفـرۀ پیـغـمـبـر خـاتـم داریم

مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید            از یَـد بـولهـب مـکــه کــم آزار نـدیـد

دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید            روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت

سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت

آمـده تا کـه بـتـی قـبـلـۀ مــردم نـشـود            کعبه از لات و هـبل، غـرق تألّم نشود

کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود            به خداوند، به قـرآن و به جان ثقـلـین

قـبـلۀ اصلی عـشاق جهان است حسین

: امتیاز

سرود عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

الـسـلام ای خـاتـم پیـغـمـبران هستم گدایت         جـان اهـل آسـمـان ها و زمیـن بـادا فـدایت

منم خاک درت، غلام و نوکرت         به قربان تو، بلال و حیدرت


مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی

*******************************

این ندای قلب هرعاشق به روی این زمین است         اهل عالم اهل عالم این رسول خاتمین است

دلم پابست او، شده سرمست او         دو چشمانم بود، به لطف و دست او

مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی

*******************************

مسلمین قرآن بخوانید زد شب ما را سپیده         تهـنـیـت ای اهل عالم مبـعـث خـاتـم رسیده

به شور و زمزمه، بگوییم ما همه         سلام مـومنین، به آل فـاطمه

مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی

*******************************

ای خدا با مهر احمد قلب ما را در شعف کن         قسمت مارا به زودی صحن مولایم نجف کن

به درگـاه ولا، دلـم شد مبتلا         قرار ما همه، در ایوان طلا

مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی؛ مدد یا مصطفی

*******************************

حضرت مهدی کجایی عیدی ما را عطا کن         در شب مبعث جدت حاجت ما را روا کن

به یارب یاربت، به آن ذکر لبت         به قـربـان تو، مناجات شبت

بیا یابن الحسن، بیا یابن الحسن، بیا یابن الحسن

: امتیاز

سرود عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

جشـن دلـبـر، عید مبعث           خنده کن در، عید مبعث

گـلـشن دین با صفـا شد           ذکر دل یا مصطفی شد


یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد

*********************************************

می رسد از، حیّ سـرمد           بـانـگ اقـرأ، یـا محـمـد

تـو رسـول کـبــریـایــی           تو نـبـی تو مصطـفـایی

یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد؛ یا ابا الزّهرا مدد

*********************************************

آرزوی، مــا هــمـیـنــه           کـربـلا و، هـم مـدیـنــه

شهـره بین عـالـمـیـنـیـم           گرم ذکـر یا حـسـیـنـیـم

یا حبیبی یا حسین؛ نور عینی یا حسین؛ نور عینی یا حسین؛ نور عینی یا حسین

: امتیاز

سرود عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

بعـثت خـتم رسل آمد و دل غرق سُرور           شده نازل به شب جاهـلـیت، سورۀ نـور

سیّد و سَروَر یا احمد؛ یا احمد           شافع محشر یا  احمد؛ یا احمد


از سوی داور یا احمد؛ یا احمد           شدی پـیـمـبر یا احمد؛ یا احمد

یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ مولا مولا یا مصطفی

*************************************************

مـکـه شـد بـادیـۀ جـلــوۀ مـسـتـور خــدا           در دل غـار حـرا جـلـوه شـده نـور خـدا

تو مظهر رحمت هستی؛ یا احمد           تو اشرف خلقت هستی؛ یا احمد

تَـبَـلوُر عزّت هستی؛ یا احمد           پـیـمـبـر امّت هستی؛ یا احمد

یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ مولا مولا یا مصطفی

*************************************************

جان فـدایت که بُـوَد فِـراق تو مشکـل ما           ما مریض عشق تو، تویی طبـیب دل ما

بـده به درد مـا دوا؛ یـا مــولا           حاجت ما را کن روا؛ یا مولا

به سائلانت کن عطا؛ یا مولا           یک نجف و یک کربلا؛ یا مولا

یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ یا حبیبی یا محمد؛ مولا مولا یا مصطفی

: امتیاز

سرود عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

این ندا آید ز سوی خـالق ارض و سما            اِقـرأ بـسم ربّک الّذی خـلق یا مصطفی
ای رسولِ، حـیّ سـرمـد            جان فـدایـت، یا مـحـمـد


سیدی یا مصطفی یا مصطفی یا مصطفی
یا محـمـد یا نـبـی یا مصطفی یا مصطفی

**************************
بعثت است و موج شادی تا ثریّا می رود            از حرا نور خدا تا عرش اعلا می رود
از فـروغِ، حـیّ سبحـان           
شهر مکّه، شد چراغان
سیدی یا مصطفی یا مصطفی یا مصطفی
یا محـمـد یا نـبـی یا مصطفی یا مصطفی

**************************
ای محـبـیـن ولایت زودِ زودِ زودِ زود            وعـدۀ مـا مـکّـه بـا نـابـودیِ آل سـعـود
کن به حـقّ، نـام زهـرا           
یک مـدیـنه، قـسمت ما
سیدی یا مصطفی یا مصطفی یا مصطفی
یا محـمـد یا نـبـی یا مصطفی یا مصطفی

**************************
امشب از لطف خـدای خـالقِ حیّ صمد            می رود دل مکّه با ذکر علی حـیدر مدد
جـان احمد، جـان قـرآن           
یا علی جان، یا علی جان
یا علی مولا علی مولا علی مولا علی

جان احمد یا علی مولا علی مولا علی

: امتیاز

عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس

هـمـای نـور شـده راه مـکـه را پـویـیـد            به آب چشمۀ زمـزم، زبان و دل شویید

ســپــس بــه زمــــزمـــۀ لا الــه الا الله            دهـیـد دست به هم لا شـریک لـه گویید


ز خـلـق بانگ هـوالهـو جدا جدا شنوید

درون کـعـبـه ز بـت‌ها خـدا خـدا شنوید

به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست            به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست

الا تـمـام جهان گـوش، گـوش تا شنوید            زبان، زبان محمد، صدا صدای خداست

ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید

نـدای خـتـم رُسُـل از حـرای دل شنـوید

فرشتگان همه در دستشان صحیفۀ نور            جهانیان شده غرق نشاط و مست و سرور

ز قبضه قـبـضۀ خـاک حجـاز می‌شنوم            که ای تمام پری چهره گان زنده به گور

طـلـوع صبـح سـفـیـد شـمـا مبـارک باد

مـحـمـد آمـده عـیـد شـمـا مـبـارک بــاد

به جسم مـردۀ هستی دمیده جان امروز            مـکـان شده یـمِ انـوار لامـکـان امـروز

طلوع کرده ز غار حرا مگر خـورشید            و یا زمین شده مسجـود آسـمـان امروز

رسد زکوه و در و دشت و بام و نخل وگیاه

صـــدای اشــــهــــد ان لا الــــه الا الله

جهان بهشت وصال محمد است امشب            چـراغ مـاه، بـلال مـحـمـد است امـشب

زمین مکـه گـل انـداخـتـه ز بوسۀ نـور            خـدیـجه محو جـمال محمد است امشب

در آسمان و زمین این ترانه گشته عَـلَم

بـخـوان به نـام خـدایـت که آفـریـد قَـلَـم

الا تمامی خلق خدا به هوش، به هـوش            محمد است که گوید سخن، سرا پا گوش

که فرد فرد شما را بود دو رشته به دست            و یا دو کوه بـلـنـد امانت است به دوش

محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست

همه سفارش او در کتاب و عترت اوست

: امتیاز

عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس

به آن خدای كه بخشد به انس و جان، جان را            به آن نبی كه فروغش گرفت امكان را

اگر سـعـادت دنـیـا و آخـرت خـواهـیـد            ز اهل بـیـت بـگـیـریـد حـكـم قــرآن را


كه اهـلـبـیـت، خـدا را مـظـاهـر حـلـمند

كه اهلبیت همان راسخون فی العـلـمـنـد

قسم به جان محمد كه سیّـد دو سـراست            قسم به سوره كوثر كه سوره زهراست

كه شیعه راست دو میلاد از كرامت حق            یكی به قلب غدیر و یكی به غار حراست

غدیر و غار حرا رمز وحدت شیعه است

خدا گواست كه این دو، دو بعثت شیعه است

غدیر چشمه جوشان فیض لم یزلی ست            غدیر مـثـل حـرا یك حقـیقت ازلی ست

غـدیـر مكتب اسـلام نـاب اهـل ولاست            غـدیـر كـعـبـه میلاد پیروان عـلی است

نـبــوّت نـبــوی در غــدیــر كـامـل شـد

تـمـام نـعـمـت حق در غـدیـر نـازل شد

به آن خـدا كه جهـانِ وجـود را آراست            به جان امّ ابیـها كه حضرت زهـراست

تمام هستی شیـعـه كه مـتـصـل به همند            غدیر و غار حرا و حسین و عاشوراست

به این چهار و به ارواح چارده معصوم

كه خط ما ز حـرا و غـدیـر شد معـلوم

خـدا و احـمـد و قـرآن و عـتـرتند گـواه            كه بی ولای علی هر عبادتی است تباه

به قـلـب شـیـعـه نـوشـتـنـد از ازل میثم            مـحـمـد است رسـول و عــلــی ولـی‌الله

به حق كه نعمت حـق شد تمام بر شیعه

عـلـی است اول و آخـر امام بر شیـعـه

: امتیاز

عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : علی کفشگر نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

این بـار آمـدم ز دل و جـان بخوانمت            پُـر شور آمدم که فـراوان بـخـوانـمت

از جـای جای سـورۀ انسان بخوانمت            رخصت بده طـراوت باران بخوانمت


یا ایّـهـا الـرسول سر و جان فـدای تو

این خـسـتـۀ غـریب بـیـابـان فـدای تو

مـن آمـدم شـکـوه سـراسـر بخـوانمت            ایـن بـار آمـدم که مـکـرر بـخـوانـمت

عـیـبـم نکن قـیـامت دیگـر بخـوانـمت            با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت

تا کور گردد آن که نـبـیـنـد شکـوه تو

اسـلام این تـمـامـت فـتـح الـفـتـوح تـو

وقتش رسیده آسمـان نـورانی ات شود            دریا به جوش آید و طـوفـانی ات شود

افتد حـرا به لكنت و حیـرانی ات شود            عالم سـزاست یكسره ارزانی ات شود

بایـد برای گـفـتـن نامت وضو گـرفت

نام تو برده ایم و دهان عطر او گرفت

حالا تمام عرش خـدا زیر پای توست            جبریل محو قامت و قدّ رسای توست

با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست            هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست

با آن زبان ناز بخـوان با امیـن وحـی

لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!

جـبـریـل كـرده با كـلـمـاتـش منـوّرت            آورده كـهـكــشـان خــدا را بـرابــرت

روحی دمیده در تو و كرده ست محشرت            دیـدنـد یك نـظـر همه آن جا پـیـمبرت

پیغمبری كه كون و مكان پرده دار اوست

حقّا كه آسمان و زمین بر مدار اوست

از بـهـرت آفـریـده خـداونـد گـوهـری            دُرّ گـران بهـایـی و دردانه هـمـسـری

از آسـیـه و مـریـم و هـاجر مصوّری            مـسـتـورۀ عــفـافـی و روح مطـهّـری

اصلاً خـدا به شکـل ملک آفـریـده اش

مهر تو خورده است به پهنای دیده اش

حـالا زمـان آن شده تا افـسـرت دهنـد            از چشمه سار نور خدا ساغـرت دهند

عـنـوان ناب آخـرین پیـغـمـبـرت دهند            آن گـاه با عـنـایـت او كـوثـرت دهـنـد

یعنی جمال حضرت جان است فاطمه

دیـبـاچـۀ فـروغ جـهـان است فـاطـمـه

: امتیاز

عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شاعر : اصغر چرمی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روز مبعـث روز فخـر انبـيـاست            مصطفىٰ نـورٌ عَلىٰ نور خـداست

عيد مبعـث وعده گـاه كـبـرياست            رستگـارى، مـژدگـانـىِّ خـداست


عيد مبعـث وعدۀ قـالـو بَـلىٰ ست            سرّ مكـنـونات هستى بر مَلاست

بر دل كـعـبـه طنـين اين نـواست            يـا رسـول الله لـفـظ  كـيـمـيـاسـت

روز مبعث مبدأ عشق و صفاست            جـلـوه گـاه مـظهـر نـور هُـداست

يـا رسـول الله ذكــر مـاسـواسـت            وعده گاه عشق بازى با خداست

مصطفىٰ آئـيـنـۀ مهـر و وفـاست            قـلـب او با روح قـرآن آشـنـاست

نور او افـزون ز نـور انـبـيـاست            سروريّـش بر همه عـالم رواست

كـشـتـى او مـأمـن شاه و گـداست           ساحلش مطلوب اصحاب رضاست

هر چه باشد او رسول كيـمياست           او شـفـيـع روز فـرداى شـمـاست

ذكـر روز مبـعـثـم يا مصطفاست           يـا رسـول الله مـدد ذكـر خـداست

: امتیاز

سرود عید مبعث پیامبر اکرم

شاعر : محمد مهدی روحی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ستاره ای تابید و دل، اسیر روی او شده          می تابه از غارحرا، ذکر همه یا هو شده

جلوه های این ستاره، به خدا نظیر نداره             آسمان هرچی که داره، روی خاک پاش میذاره


وجه زیـبـای خـدا مظهر بی بدیل سرمد          رحـمـة لـلـعـالـمـیـن؛ خـاتـم انـبـیـا محـمد

یا حـبـیـبـنـا محـمـد؛ یا اباالزهرا محمد؛ یا اباالزهرا محمد

***********************************

مهر تو از تو آسمان، به دل ما آمد فرود          حی علی خیرالعمل، حب تو و آل تو بود

کار دل دست تو آقا، هستی ازهست تو آقا          کوثرو ساقی و ساغر،همه سرمست تو آقا

ازحرا جمال تو آسمان رو کرده روشن          به فدای روی تو ای همه عشق  وهستی من

دل من شد با تو گلشن، یا اباالزهرا محمد؛ یا اباالزهرا محمد

***********************************

به همه ی آفـرینش ، خدایی که پیمبری          تمام انـبـیـاء میگن، تو از هـمه والا تری

به نجات اهل عالم ، برس ای نبی خاتم            که حضور خود به دلها، برسان فیض دمادم

بیشترین اسمی که هست روی زمین نام محمد          قـبـل اخبارا همیـشـه میشنوین نام محمد

بهترین نامه محمد، یا اباالزهرا محمد؛ یا اباالزهرا محمد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت به جهت حفظ بیشتر شان پیامبر و مدح واقعی او تغییر داده شد

زیر ببه همه ی آفرینش ، خدایی که پیمبری          حضرت یوسفم میگه، آقا تو با نمک تری

سرود عید مبعث پیامبر اکرم

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : 0

پخش سبک

مبعثِ ختم رسولان، جلوۀ رحمت ایزد           ذکر فـلک شده امشب ، سیّـدنا یا محمد

وحیِ خدا نـازل شده به احـمـدِ مـخـتـار           صـلّ عــلـی مـحـمــدٍ وَ آلـه ِ الاطـهــار


یامحـمد یامحـمد؛ یامحـمد یامحـمد (۲)

************************

غار حرا شده پُر از، عطر تجلّیِ جانان           جـاریِ نـورِ الهی ، چـشمـۀ کوثرِ قُرآن

بـگــو بــه اذن آن خـــدای خـالـقِ دادار           صـلّ عــلـی مـحـمــدٍ وَ آلـه ِ الاطـهــار

یامحـمد یامحـمد؛ یامحـمد یامحـمد (۲)

************************

جاهلیت شده خوار و، آمده موسم عزّت           مـکّـه شده پُـرِ عطرِ، گـل بهشت نبـوّت

نغمـۀ دلهـا شـده بهـرِ تـهـنـیـت بـر یــار           صـلّ عــلـی مـحـمــدٍ وَ آلـه ِ الاطـهــار

یامحـمد یامحـمد؛ یامحـمد یامحـمد (۲)

************************

به دل هماره دعایی، به لب همیشه کلامی           که عاقبت شود آزاد، حرم ز دست حرامی

بـا مــددِ ضـربـتِ تــیــغِ حــیــدر کــرّار           صـلّ عــلـی مـحـمــدٍ وَ آلـه ِ الاطـهــار

یامحـمد یامحـمد؛ یامحـمد یامحـمد (۲)

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : علی آمره نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شکر ایزد که پی زلف پریشان شده ام          در شب بعثتتان حوریه باران شــده ام

تا که از محضر عرفــانی حق بازایی          پای این کوه حراء سر به گریبان شده ام


آیه ای عرضه کن ای معتکف غار حراء          قـلـبـاً آمـاده بـشـنـیـدن قــرآن شــده ام

به حدیثی نبوی روح مــرا تصفیه کن          که سرا پا همه بازیچه شیطان شده ام

تـهـنـیـت باد پـیـمـبـر شدنت مرد امین          که در آمیـخـتـه با سیل مریدان شده ام

مـنـم آن گـمـشـده در وادی سرگردانی          که به دسـتـان کریم تو مسلمان شده ام

نـبـی الله تـرین ای سبـب خـلـقـت انس          تازه ازبعد تو حس میکنم انسان شده ام

برکه بی رمق ومرده دلی بودم و حال          ازعنایات تو چون رود خروشان شده ام

بـودم آن بتـکـدۀ ممـلـو از لات و هبـل          که به دستان پسر عم تو ویران شده ام

حـمـدلله به نـمـایـنـدگـی از قوم عـجــم          روزبه بودم و ازعشق تو سلمان شده ام

1ـ روزبه نام ایرانی سلمان فارسی است

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : محمد رضا خزائلی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست       برهردلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمــان دلبــــری و آستــان عشق      نــــور جمــــال دلـبر مـا را مثال نیست


هر دم چو مِهر نور فشاند به خاطرم      تاشوق اوسـت،جان و دلم را ملال نیست

با نام احمد است که دل زنده می شود      دل را بــیازمای که کاری محال نـیست

ای آفـتاب حـق که تویی ختم مرسلین      بـا روشنیّ روی تو، بدر وهـلال نیست

حــد کمال و حکمت و انوار معرفت      تنها تویی وغیر تو حـــدّ کمـال نیســـت

تا تو شفیع خلقی و دریـــای رحمـتی      امید عفـــو هـــست و نشان وبـال نیست

درصحنۀ حیات و به طومار کائـنات      آیین پاک منجـی ما را هـــمـال نیـــست

مــــا عــــاشقان و پیرو راه محمـدی      بهتر ازین طریقـت و راه و روال نیست

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : علی اکبر بهرامیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زمـــین محله اصحاب آسمان شده بود        زمان مبــشّر جـشن فـرشتگان شده بود
در آن دمـی كـه تمام فضای غار حرا        پرازطنین صـدای بخوان بخوان شده بود


مـكـان ز نقطـــه پایان راه غـار حـرا        مـسیر سبز رسیدن به لا مكان شده بود
دلـش زنعمت خواندن دلی وسیع وبزرگ        به طول عرش وبه پهنای كهكشان شده بود
نـــزول آیـــۀ اقــــرأ باسم ربّـــك نـیز        به سوی دشت وسیـع دلش روان شده بـود
بـه آدم و به خلیل وحكیم حق ومسیح        هرآن چه راكه خدا گفته بودآن شده بود
برای دختركی بی‌گناه و زنده بـه گور        مجیب ومنجی ومحبوب ومهربان شده بود
چهل بهار پیاپـــی برای او گل سرخ        عروس حجلۀ مرغ ترانه‌خوان شده بود
بلال بود و صدا بود و دشت مأذنه‌ها        محـل رویش صـدها گـل اذان شــده بود

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : محمد حسین حسینی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امروز قلب عالم و آدم حرای توست         این کوه نورشاهد  حرف خدای تـوست

مکه دگربرای بزرگیـت کوچک است         فریـاد کن رسول کـــه دنیا برای توست


اقـــرأ بـاســم ربّـــک یا ایها الرسول         قران بخوان امین که همین آشنای توست 

لات و هبل برای تو تعظیم کـرده اند         وقتی که قـلب سنگی عُزی فدای توست 

خورشید و ماه بین دو دست تو دلخوشند         یـعنی تمـام تکـیۀ عـالــم عصای توست

بعــد از هزار سال دگــر میشناسمت         وقتـی که جــای جای دلم رد پای توست

فــریادتان تمام زمیـن را گرفته است         امروزهـر چه میشنوم از صدای توست

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قصیده

ای دامنه ی وصف تو گسترده به عالم          الـمـنـــة لله کــه تـویـــی ســیـد خــاتـم

ای رحمت رحمان به تو تفویض محمد          ریزد ز سرانگشت تو صد حضرت حاتم


محبوب تـر از حضرت تو خلق نگشته          ای دوســــتی ات تــاج سر عالم و آدم

قرآن نه کـتابی است به هرسینه بگنجد          ای جان تو ظرف علق و کوثر ومریم

اخــلاق تــو و حُـب تـو و یـوسـفـی تو          صــدها صفت حُسن دگر نزد تومعجم

شد غار حـرا نقـطۀ عـطف هنر عـشق          یعـــــنی که تویی مرکز پرگار دوعالم

وقـتی که سرازیر شدی از سر آن کوه          عــــالم همه درزیر قدم های توشد خم

بـــا خلق عظیمت همه را شیفته کردی          اســـلام ز اخـلاق تو شـد قـبـلـۀ عـالـم

مـشی تـو به اسلام عـلـی عـادتمان داد          این است صراطی که به قـرآن شده اقـوم

صهبای علی را که به هر سینه نریزند          از مـیـکـدۀ تـوسـت که مـستـیـم دمـادم

تـاریخ عـلـی دوستی از ناحیۀ تــوست          تـقــویـــم ولایـت بـه تـو دادنـد مـسـلـم

واقف به تولای علی چون توکسی نیست          ای یــار قــدیـمـی عـلــی قـائـد اعـظـم

این سابـقـه پیــداست به دیـباچۀ هـستی          هرجا که رسیدی توعلی بود و خداهم

تــو از نمــک حـب عـلـی وام گرفـتی؟          یا دامن مهــر تو ز مــولا بـبـرد غـم؟

حـالا تــو بـگــو قـصـه اسـتاد و مـعـلم          آیــــا نـبـــرد فـیـض مـعـلِّـم ز مـعـلًّـم؟

آن روز که نــه کعبه و نه زادگهی بود          پس بـود نـمـازت به کدام آیت اعـظم؟

در غـار حرا راستی همسفره ی تو کیست؟          بــا امر که رفتی به سوی بیت مکـرم

معراج خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟          بـــــا صوت که اسرار خدا بود مُفهّم؟

با دست که شد تاج رسـالـت به سر تو          این دست خدا بود که گشتی تو مـعـمّـم

آقا ز که پـرسیم به جز حـضرتـتان که          افـــلاک به گرد چه کسی گشت منظم

اسرار هزار و یکِ معراج کدام است؟          یک خردل آن را بگوای شاهد و محرم

بالای سر هر نبی و هروصی از غیب          دست چه کسی غیرعلی بود چوپـرچم

تفسیراحادیث مع الحق مگراین نیست؟          تو بـا علی هستی و عـلی با تـو دمادم

از روز ازل تــا بــــه ابد پیش نگاهت          غیر از رخ زیبای علی کیـست مجسم

وجه الله قـرآن همه جــا هــــست مسلم          یعـــــنی همه جا هسـت علی خط مقدم

دادی به علی هدیه چو تـیغ دو لبت را          منصور شد اسلام به آن بازوی محکم

آنان که فـرار عـادتـشان بود ز مـیـدان          دیــدنـد عــلی بـود به هـر خـط مـقـدم

مـظلـوم شدی و به کسی ظـلـم نکردی          هـــرگز به بت ظالم دوران نشدی خم

انـــدازه ی مجموع رسل زجر کشیدی          شـاید کــه هـــدایت بـشـود زاده ی آدم

یاران تو بایـــد ز علـــی درس بگیرند          عرفان علی هست اطاعت زتـو هر دم

بگذر ز مسلمانی مــــا ای همه رحمت          سلمان کن و منّا بخر این قـافـله درهم

هر قوم کـــه از راه علی دست کشیدند          رفتــــند بـه بیراهه و دادند تو را غـم

بـی حرمـتی از امـت بـد عـهـد بـدیـدی          امـا غــم تــو فـاطـمـیـه بـود و مـحـرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است و معنایی مشخص هم ندارد

آن روز که نـه کعـبـه و نه زادگهی بود     پس بـود نـمـازت به کدام آیت اعظم؟

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مثنوی

امشب شب غار حرا از روز روشن تر شده       امشب فضای مکه پراز جلوۀ کوثر شده

امشب محمد کرده برتن خلعت پیغمبری       یا گوش شو تا بشنوی یا چشم شو تا بنگری


امشب جهان رشک جنان امشب زمین کوثرشده      امشب امیـن وحی حق نازل به پیغمبرشده

ای مکه احمد آمده آغوش خود را بازکن       ای کعبه بر دور سر آن جـان جان پرواز کن

ای بت ثنای مصطفی با نام حق آغاز کن       ای آفرینش یک صدا آهنگ وحــدت ساز کن

ای جامعۀ بیدار شو قرآن صلایت میزند       فریاد زن پاسخ بگو احمد صدایت میزند

یا رحمت للعالمیـن جبریل میخواند تو را       ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا

تو شهریار عالمی تـا چــند در غار حرا       ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درآ

این خلق خواب آلوده را بــیدار کن بیدار کن       اقرأ بخوان اقرأ بخوان تکرار کن تکرار کن

تو سروران راسروری تورهبران رارهبری       تو از تمام انبیـا هـم بهــــتری هم برتری

تـو کشتی تـوحید را هم ناخدا هم لنگری       تو اولین روشنگـری تو آخرین پیغمبری

پیغمبران یک کاروان، تو کاروان سالارشان       پابست تو، با دست تو وا شد گره از کارشان

ای آشنـای عالمی ای عــالمی بیگانه ات       ای سینۀ صافی دلان لبـریز از پیمانه ات

ای کل عقل وعقل کل ای عاقلان فرزانه ات       ای شمع جمع عالمی ای مهرومه پروانه ات

سنگ تو باید سینۀ نا اهـل ها را بشکـند       تا حمزه ات پیشانی بوجهل ها را بشکند

ما بر تو از صبح ازل حکم خطیری داده ایم       ما بر تـو تا شـام ابد خیر کثیری داده ایم

ما خلق را مانند تو مهر منیری داده ایم       ما بر تومانند علی شمشیر وشیری داده ایم

ای وهم گم در جاه تو پیوسته تابان ماه تو       پیغمبـر محبوب مـا دست علی همراه تو

ای در بدن جانت علی تسلیم فرمانت علی       تـفسیر قرآنت علــی شمشیر برانت علی

آغاز و پایانت علی پیدا و پـنهـانت عـلی       شیر خروشانت علی اول مسلمانت علی

بر قـلۀ انـدیشه ها پـرواز کن پـرواز کن       راهی که باید طی کنی با یا علی آغاز کن

ای تا قـــیامت جـاودان اسـلام تو آئین تو       ای نقش لبخــند خدا روی لب خـونین تو

دشمن هم ازکف داده دل بر منطق شیرین تو       قرآن و عترت تــا ابد رمـز بقای دین تو

باز از حرای دیگری پیغمبری آغاز کن       دام نفاق و فتنه را از پـای امــت باز کن

با اتـحـاد دشـمـنـان ایـجــاد گشته خیبری       تا بشکند ارکان آن تا بر کند از آن دری

ای کاش تا بار دگر آید به میدان حیدری       آید بـه میدان حیدری با ذوالفـقار دیگری

فـریــاد، یا لـلـمسلمین آیا شــود از آستین       بار دگـر آید برون دست امیـــرالمؤمنین

ای حیدر خیبر شکن پیروز این میدان تویی       ای حجت ثانی عشر هم نوح هم طوفان تویی

هم مصلح کل بشر هم حامی قرآن تویی       امّید محرومان تویی فریاد مظلومان تویی

ای آفـتـاب دل بـرآ از پـردۀ غـیـــبت درآ       ای غیبت کبری برو ای دورۀ هجران سرآ

ای سینۀ مجروح ما مجروح طول غیبتت       در بعثـت جدت همه چشم انــتظاربعثتت

خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت       بُـتهای عالم بشکند با دست عزم وهمتت

ای موسی دوران بیا ای عیـسی قرآن بیا       ای نوح کشتیبان بـیا عالم شده طوفان بیا

بازآ که بی توشیعه راجزخون دل درکام نیـست       بازآ که امت را به دل آنی دگر آرام نیست

ازحق به غیرحرف حق ازدین بغیراز نام نیست       اسلام بی خط شما با الله قسم اسلام نیست

تا ماه و خورشید و فلک تا عالمند و آدمند       «میثم»غدیر وبعتثت وقرآن وعترت باهمند

: امتیاز

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

تـوفـیق نصیـبـم شده از یـار بخـوانـم        مـدّاحـی دلـدار کـنم از دل و جــانــم

خـواهم ز خدا ای هدف خـلقت هستی        تا روز جـزا زیـر لــوای تو بـمــانم


الــــمنةُ لله که من وقـف تـو هـــسـتـم        یعنی که گــدای تـوأم و شــاه جـهانم

وقتی که زبان مدح و ثـنـای تو بگوید        شهد عـسلت می چکد از هر دو لبانم

جـام دلـم از عشق تو گـردیــده لبـالب        این حـالت روحـانـی من گشته نشانم

جز مِهر تو را دردل خـود راه نـدادم        مِـهــر تو شــود روز جـزا خطّ امانم

سـرشــار شـدم از کــرَم واسـعـۀ تــو        از فـیـض تو نـشـأت بـبَرد طرز بیانم

بر طینت من مُهـرغلامی تو پـیداست        تزریق شده مِهر تـو در روح و روانم

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم

گـر اَمـرکــنـی در قدمت جان بـسپارم

جـبـریل فــرود آمده از سوی خدایت        حکـمـی ز خــدای احـد آورده برایت

آورده بــرای تـو که سلطان جـهـانـی        تـاجـی کـه مـزیّن شده با نـور ولایت

«اقـرأ»به تـو تـلـقین بکند یار قدیمی        آوای عـلی می رسد ازغــار حـرایت

فرمود بخــوان نام خــداونـد جـلی را       آن کس که به هرلحظه کند از توحمایت

شد واسطۀ فیض خدا حضرت حـیـدر       یعنی که به دست علی است امرهدایت

تو بـاعـلی هـسـتی وعلی با تو دمادم        هرجا که تورفتی شده او پای به پایت

تو مـنـبـع نـوری وعـلـی لُمعۀ نورت        یعنی که تـویی کعبه و او قـبله نمایت

آویـخـتـه برگــردن من رشتـۀ لـطفت        مـمـلـو ز کـرامات تـوأم، زیـر لوایت

من جز تو و حیدر به خـدا یـارنـدارم

جز لطف شما هــیـچ مــددکـار ندارم

ای دوستــی ات تاج ســر عالم و آدم        الـــــمنةُ لله کـه تــویــی سیـد خــاتــم

با خُلق عظیمت همه راشیـفـته کردی        اسلام ز اخــلاق تو شد قـبـلـۀ عـالــم

مشی تو به اسـلامِ عـلـی عادتمان داد       این است صراطی که به قرآن شده اقوَم

تاریخ عـلـی دوستی از نـاحیۀ توست        تـقــویـم ولایـت بـه تــو دادند مُـسـلّـم

واقف به تولای علی چون توکسی نیست        ای یــار قــدیـمــی عـلــی، قائد اعظم

معراج، خدا ازچه کسی با تو سخن گفت        بـا صوتِ که اسـرار خــدا بـود مفهّم

بالله که این حمد خـداونــد ودود است

حیدربه خداوند قسَم، اصل وجود است

قـلـبـم شده امشب حــرم حـیــدر کرّار        جـانم بــــه فــدای قــدم حــیــدر کرّار

بـرطالـع من شـیـعـۀ حـیـدر بـنـوشتند        نـقـش است به قـلـبـم عَـلَـم حیدرکرّار

زنـگــار، زدوده ز دلـم نــور ولایت        گـردیــده دلــم جـام جـم حیـــدر کرّار

اُفـتـد به تن دشمـن تو لــرزۀ سنگـین        وقتی شنوَد ذکــر و دم حــیــدر کرّار

درمعرکه برروی زمین ریخته سرها        بــا چــرخـش تـیـغ دو دم حیدر کرّار

روئیده به جان ودل من گلشن مِهرت        از بــــارش ابـر کــرَم حــیــدر کرّار

با نیـمـه نگــاه تو شـدم یـــار ولایت        صد شکر شدم ازخــدَم حــیـدر کرّار

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم

از پـــــیر غلامان شما بوده و هستم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر علاوه بر اینکه ایراد محتوایی دارد به درستی معلوم نیست متعلق به کیست؛ چرا که در چندین شعر از جمله دو شعر قبل از این که سروده آقای محمود ژولیده است آوره شده است لذا حذف شد

هنــــگـام خـــداحـافـظیِ آخر معراج        آیـا تو نگـفـتی به خدا یا علی آن دم

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

دوان دوان ز فراسوی نــور مـــی آید        امـــین ترینِ کلیـمـان ز طـــور مـی آید

ردای سبز رسالت به دوش خود دارد        از آســـــمان نـــگـاهش سـتاره می بارد


شتابِ پــــای محـــمـد خـــلیل آسا بود        شب هلاکت بـت های لات و عُـزّی بود

نـسـیم خـنــدۀ او مــژدۀ سـحـــر دارد        به دســـت هـمّـت خــود پرچم ظفر دارد

شعاع نور ولایـش به کهکــشان رفته        بــــه مـرزهای سمــاوات بیـکـران رفته

سپیده طبل افــــق را مــــدام می کوبد        مســــیــر آمــدنـش را فرشته می روبد

ترانـۀ لب او "اقـرا بـاسم ربـک" بود        تبــسمــش مِــــی عـرفــانی ملائک بود

دریـده پــردۀ شب را به نور ایـمانـش        حــــریم خلــوت خورشید چشم گیرایش

طنین هر قدمش شادباش مـی گــــوید        به زیر هـر قدمش سـبزه زار می روید

زمین مُرید طــــریق مـسیح نـعـلـینش        هــــزار بــوسـه زند بر ضریح نعلینش

کران رحمت او وسعت هزاران نــیل        بــــه ارتـــفاع مقامش نمی رسد جبریل

خدا دوباره به عشق نـبی تــــبسّم کرد        بهشت قُرب خــودش را به نام مـــردم کرد

به گوش می رسدازسمت سرزمین خُلود        صدای خواندن چـاووش حضرت داوود

بزرگ زادۀ ایــل  مـبـشّــران بهشـــت        امـــیر قافلــــه ســـالار کاروان بهشت

مسیحِ مکه شد و روح مرده راجان داد       بـــه مرگ دختـرکان عـشیره پایان داد

به قوم حق طلبان اذن مِی گسـاری داد        ســــپاه و لشــگر ابلیس را فراری داد

مُدبّرانه بـــه قــــتل خرافــه فـــتوا داد        به دست غنچۀ لب،حکم جلب غم راداد

خدا کند به نگاهــی شــویم مــــقدادش        شویــــم ساکـن خـوشبخت شـیعه آبادش

خدا کند که بخواهـد ابــــوذرش باشیم        کــــنار گـــنبد خـضـرا، کبوترش باشیم

بخند حضرت آقا که یاســــرت باشـم         بهــــشت هــم بتــــوانم مُــجاورت باشم

مــن از تـبــار ارادت ز کـوی سلمانم        هـــــزار مـــــرتبه شـکر خــدا مُسلمانم

به خال حضرتِ معشوق خود گرفتارم        من از قــــبـیـلۀ مـــجنـون ز ایل عمّارم

من از پیالۀ دستـت شراب می خواهم        بـــرای دار جـــنونم طـنـاب می خواهم

اگر چه غرق گنـاهم بـــیا حــلالم کن        ســــیاه دل نشــــدم لطف کن بــلالـم کن

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید

شعاع نور جبینش به کهکــشان رفته        بــــه مـرزهای سمــاوات بیـکـران رفته

دریـده پــردۀ شب را به نورسیمایش        حــــریم خلــوت خورشید چشم گیرایش

بیت زیر مدح برای حضرت محسوب نمی شود و شأن پیامبر بالاتر از این مسائل است

زمین مُرید طــــریق مـسیح نـعـلـینش        هــــزار بــوسـه زند بر ضریح نعلینش

عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

برقـع گشود و سورۀ نـور آفــریـده شد        یـک خنده کرد؛ صـبح ظهـور آفـریده شد

بر تخته سنگ غار حـرا عـاری از قلم        خطی کشید و شـعر و شــعور آفریده شد


صـوت خدا ز حنجره گـل کرد بر لبش        داوود پــا گـرفت و زبـــور آفـریــده شـد

یک جمله از مقاومتش بر زبان گذشت        کـــوهی به نـام سـنـگ صبـور آفریده شد

موجی به بحرمعرفتش زدکه بی‌درنگ        دریــــایـی از شـــراب طهـور آفریـده شد

عالم محیط معـرفت و شوق و شور شد

ملـک وجـود، محفل فیض حضــور شد

شــــام سیاه جهل بـه پایـان رسیـده بود         بــــاور کنیـد صبـح بصیـرت دمیـده بود

باور کنیـد دولـت قـــــرآن گــرفت پــا         بــــاور کنیـد رنـگ شیـاطین پریـده بـود

میلادعـدل و داد و مسـاوات و زندگی         یا کــودکی کـه زنـده به گـور آرمیده بود

یـا جشـن مــادری کـه ز بی‌رحمی پدر        داغ شکفـــتـه دستــه‌گل خویش دیـده بود

یا جشـن عیـــد بــَردۀ شـلاق خورده‌ای        کزعمردست شسته دل ازجـان بریده بود

با آن که سیـنـه‌اش همـه کانون خشم بود

جاری سرشک شادی‌اش ازهردوچشم بود  

شرم و حیا ز شرم و حیـا سربه‌زیر بود        بی‌دادگـر شــریف وشـرافت حقیـربود

زن در میان جامعه در معـرض فروش        ماننـد بــَرده‌ای کـه همیشـه اسیــر بود

هرکس ضعیف بود چو موری که پایمال        هرکس کـه زور داشت به مردم امـیر بود

هرکس که سیر بود چو گرگ گرسنه‌ای        هرکس گـرسنه روز وشب ازعمرسیربود

در آن مـحیـط جـور و جفـای ستمگری        دنیـای خستـه منتظـر یــک بشیـر بود

توحـیـد را دوباره طلوعی مجدد است

پیــداست آن بشیر، وجـود محمّد است

بت‌هـا تمـــام ذکــــر خدا بـر زبان‌شان        افـــتاده بتگـــران همه آتش به جـان‌شان

پامــــال گشــته‌انـد ستم‌بـارگان چو مور        انگار آمــــده اسـت بـه پایان زمان‌شان

آتــــش شده اســت آب به کام ستمگران        آجر شده است اهل زر و زور نان‌شان

درهــــم شکـسته فرق ابوجهل‌های زور        از دست حمزه آمده بر سر کــمان‌شان

هــــیزم‌کـــــشـان آتش فتنه چـو بـولهب        تبت یدا ابـولهب آمـــــد بـــــه شان‌شان

آن رشته‌ای که «حبلِ مَسَد» بود ازغضب

پیچیـده شـد بـه گـردن حمـالة الحـطب

دیـدم فرشتـه آمـد و بــــازوی دیو بست        دیدم چگـــــونه سلسله‌های ستم گسست

دیــــــدم بــه روی دوش خلیـلِ خلیل‌هـا        دست علی تبر شد وبت‌ها همه شکست

دیــــدم بــه دست بت‌شکن مسجدالحرام        نه بت به روی پا؛نه به جا ماند بت‌ پرست

دیدیــــم در مـحیط ستم، ظلم، سـرکشی        مظلـوم ایـستـاد و ستـمـگـر ز پا نشست

بـــــاور کـــنیـد پرچــم عــدل محمّـدی        بـر قــــلـۀ عـقـیــدۀ مـــــا سـربلنـد هست

پیش از نـزول وحی به عالم صلا زدیم

مـــــا پــــــیــرو مـحمّـد و آل محمّــدیم

مـا در مـــقام و مرتبه؛ فـوق ملل شدیم        در مکتب پیــــمبرمـان بــــی‌مثـل شدیم

یک جلوه از حرا به دل ما رسیـد و ما        از تیرگی به نـور فــــدایــی بـدل شـدیم

بــــا یــک نهیب زندۀ حـی ‌علی‌الفـلاح        تبــــدیـل بـر حـــقیقت خــیرالعمـل شدیم

تـــابیـده شد فروغ بصیرت به قلب‌مان        یار علـی بــــه فـتنۀ جنــگ جـمـل شدیم

بـــاور کـــنیـد پیشتـر از بـود خویشتن        عـبـد خـدا و مــــنکر لات و هـبـل شدیم

دنـیـا بدانـد اینکـه تمـدن از آن ماست

گیتی همیشه محـو صدای اذان ماست

گویــیـد منکـران همـه برهـان بیاورند        بــر دردهــای جامـعـه درمــان بیـاورند

دانـشـوران کـل جهـان را صــدا زنـید        یک آیــه مثـــــل آیــــۀ قــرآن بیـــاورند

گـویید در تمامی ادیـان اگر کـه هست        مقداد و حجر و بــوذر و سلمـان بیاورند

مقداد وحجروبوذرو سلمان‌شان کجاست؟        کـوشش کننـــد چـــنـد مسـلمـان بـیـاورند

خـواهنـد اگـر سعـادت دنیـا و آخـرت         بایـد بــه ایــن پـیــامبـر ایــمــان بیاورند

چونان که بعد ختم رسالت رسول نیست

دینــــی به غیـر دیـن محمّد قبـول نیست

مـا از غـــدیـر، راه حــرا را گرفته‌ایم        در این مسیر هر دو ســــرا را گرفته‌ایم

از لحظه‌ای کــه آیـۀ اقــرأ نزول یافت        سـرخط ســــبز شــــیر خـدا را گرفته‌ایم

مـــــا را ز خاک کرب‌و‌بـلا آفریـده‌اند        مـــــا راه سیــــــدالشهــدا را گـرفتــه‌ایـم

پرواز ما ز اوج ملک هم گذشته است        ما زیر بـال، ارض و سمــا را گرفته‌ایم

ای خاندان پـــــاک محمّد خدا گواست        مـا دامــن ولای شمـا را گــــرفتـــــه‌ایـم

"میــثم" همیشه خاک ره میثم شماست

تا هست زنـده در نـفس او دم شماست

: امتیاز